كتابشناسي بزرگترين كتاب بهائيان و اختلافات نسخه هاي آن

مشخصات كتاب

مؤلف: محمد محيط طباطبائي
بهمن و اسفند 2536، صفحات 831-822
برگرفته از: ماهنامه گوهر، سال 5، شماره 11 و 12

كتابشناسي بزرگترين كتاب بهائيان و اختلافات نسخه هاي آن

در كتابخانه مجلس شورا نسخه كوچك زيبايي از كتاب ايقان اثر ميرزا حسينعلي بهاي نوري وجود دارد كه در سال 1294 هجري به خط نسخ زين العابدين نجف آبادي مشهور به زين المقربين كاتب خاص بهاء در شهر موصل نوشته شده و جلد ظريف اسلامبولي و غلافي از همان نوع براي آن ساخته و پرداخته اند.در حاشيه چهار صفحه از اين نسخه كسي با امضاي ع مطلبي از شيخ بهائي به نقل از فتوحات مكيه در سال 1307 نوشته است كه شايد يكي از صاحبان نسخه حاشيه را بر آن افزوده شد. مرحوم محسن خان اميني در حيات خود اين نسخه را به كتابخانه مجلس تقديم نموده كه بنا به احتمال قوي از كتابخانه پدر به او ميراث رسيده بود. صحافي بسيار ممتاز اسلامبولي از جلد و غلاف نسخه اين حدس را پيش مي آورد كه محسن خان معين الملك سفير كبير ايران در اسلامبول نسخه را در كشور عثماني به دست آورده و براي دوست يگانه اش ميرزا علي خان امين الدوله به تهران فرستاده باشد. مؤلف ايقان در كتاب الشيخ خود معين الملك سفير كبير ايران را از جرگه افرادي كه در سفارت اسلامبول نسبت به ياران وي سختگيري مي كرده اند، استثنا نموده و بدو حسن ظني ابراز مي كند و بعيد نيست اين نسخه را هم كه به خط كاتب مخصوص بهاء بوده خود براي معين الملك تهيه كرده و فرستاده باشد. نسخه هاي ديگري از ايقان كه پيش از اين تاريخ (كليشه 1 و 2) و بعد از آن نوشته شده اند در كتابخانه هاي داخل و خارج ايران سراغ داريم. اما اهميت و اعتبار نسخه كتابخانه مجلس شوراي ملي در اين است كه كاتب مخصوص آثار بهاء در پايانش تصريح مي كند كه اين سي و پنجمين نسخه اي مي باشد كه از اين كتاب نوشته است.علاوه بر اين فاضل مازندراني در صفحه 278 از جلد اول اسرار الآثار خود به نقل از نوشته هاي ميرزا آقاجان خادم در پاسخ كسي كه از بهاء راجع به دادن نسخه اي از ايقان به يك نفر اروپايي كسب اجازه كرده چنين مي نويسد: «اين كه درباره شخص اجنبي از اهل اروپا نوشته بودند، عرض شد: فرمودند: امثال آن نفوس اگر اخذ نمايند و به ولايت خود ارسال دارند. بأسي (باكي) نيست و لكن اگر در آن ارض (؟) اظهار كنند، سبب فساد(؟) خواهد شد و بايد آن چه داده مي شود، صحيح باشد. بعضي از نسخ ايقان كه در اين (عكا) موجود است تماماً به طراز صحيح فائز نشد و اگر كتابي كه در اين اواخر غصن اكبر نزد زين المقربين فرستادند و الواح ملوك در آن مسطور، داده شود احسن است و لكن بعد از اطمينان.» موضوعي كه مورد استناد فاضل از نوشته خادم قرار گرفته همانا اظهار اعتماد صاحب كار به نسخه اي بوده است كه ميرزا محمد علي غصن اكبر پس از فوز به طراز تصحيح و خواندن بر پدر نزد زين المقربين كاتب وحي او فرستاده بود. لاجرم اين تنها نسخه قابل اعتمادي بوده كه كاتب مذكور از روي آن نسخه هاي متعددي بر مي داشت و تسليم مي كرد و نسخه كتابخانه مجلس شورا سي و پنجمين آنها مي باشد.وجود كاتب نسخه را در شهر موصل به تاريخ تحرير اين رساله، شرحي تأييد مي كند كه همو در خاتمه نسخه اي از نوشته هاي بها در همين شهر و به همين تاريخ نگاشته و اين نسخه فعلاً در اختيار آقاي مصطفوي از فضلاي معاصر است و دلالت مي كند بر اين كه زين المقربين دو ماه پيش از نگارش نسخ ايقان كتابخانه مجلس، در شهر موصل حدباء اقامت داشته و مجموعه مبين از مكتوبات بهاء را مي نوشته است. ميرزا حسينعلي در سال 1308 يعني يك سال پيش از فوت خود ميرزا محمد علي غصن اكبر پسرش و ميرزا آقاجان خادم منشي حضور خود را ازعكا به بمبئي فرستاد تا آثار قلمي او را كه در عثماني ممكن نبود به چاپ برسد به طبع برسانند.اين دو تن اقدس و ايقان چاپ اول را پيش از مرگ بهاء و بازگشت خود به عكا انتشار دادند. در پايان چاپ اول از نسخه ايقان تاريخ كتابت و نام چاپخانه و كاتب ثبت نشده ولي هر دو چاپ از اين دو كتاب همواره در پيش كتاب شناسان به چاپ اول معروف بوده است. مقايسه متن چاپ اول ايقاني كه كليشه صفحه هاي اول و آخر آن را در اينجا (3 و 4) به نظر مي رساند، با ايقان خط زين المقربين كه كليشه دو صفحه از آن هم منظم است (كليشه 5 و 6) و مطابقت كامل آنها با يكديگر، نشان مي دهد كه هر دو از روي نسخه استاندارد يا بنيادي برداشته شده اند كه اجازه نشر آن به امضاي صاحب كار رسيده بود. ميرزا حسينعلي نامه اي به آقا جمال بروجردي (كه بعدها از طرف غصن اكبر به كفتار ملقب و معروف شد) چنين توصيه مي كند و اين نوشته او مورد استناد فاضل مازندراني در اسرار الآثارش قرار گرفته است: در حفظ كتاب الهي سعي بليغ مبذول دارند چه كه مجدد امام و چه (پيش رو) قرائت شده، آن چه در دست عباد است بايد به آن مطابق و موافق شود و كتاب ايقان، صحيح آن به جناب علي قبل اكبر (عليه بهائي) عنايت شده، نسخ موجود بايد به آن مطابق شود يا از روي آن مجدد بنويسند اولي و انسب است. بنابراين نسخه هاي ايقاني كه از 1280 به بعد نوشته شده بود همه احتياج به تصحيح و تطبيق با ايقان ملا علي اكبر و يا تجديد كتاب پيدا كردند. حال بايد ديد باعث بر اين دغدغه خاطر در تصحيح و نسخه برداري چه بوده كه ميرزا آقا جان خادم يا منشي حضور را واداشته اند در نادرستي ايقانهاي موجود و لزوم تطبيق آنها با نسخه اي كه غصن اكبر به زين المقربين داده بود چنان پيام ترديد انگيز را بفرستد و به آقا جمال بروجردي در ايران توصيه شود كه همه نسخه هاي مكتوب و موجود را بر نسخه ايقان ملاعلي اكبر شهميرزادي، تصحيح و يا تجديد كتابت كنند. ميرزا حسينعلي در نامه معروف لوح شيخ كه در 1322 هجري به اسم كتاب الشيخ در قاهره مصر به چاپ رسيده درباره ايقان سخني دارد از اين قرار:"چندي قبل مذكور شد كتاب ايقان… را نسبت به غير داده اند. غير از ادراك آن عاجز است تا چه رسد به تنزيل آن "، باز در همين اثر بدون مناسبت، ميرزا حيدر علي مبلغ اصفهاني (صاحب دلايل العرفان) را مخاطب قرار مي دهد و مي گويد: «از ارض ص. (اصفهان) نوشته اند كه همين (بابيان) ارض، ناس را به كتاب ايقان به مطلع اوهام (ازل) دعوت مي نمايند. اين است شأن عبادَ!» از اين عبارت استنباط مي توان كرد كه دو عبارت «مصدر امر» و «كلمه مستور» از ايقان در اصفهان وسيله تبليغ به دست بهائي ها داده بود تا از آن به نفع ميرزا يحيي برادر كوچك بهاء كه بازگشت آن عبارت ها در روز خود به سوي او بوده است، استفاده كنند و اين امر باعث خرسندي و اعتراض برادر بزرگ را در خطاب به ميرزا حيدر علي فراهم آورده بود. با مراجعه سريع به آن چه از زير نظر مطالعه گذشت، فهميده مي شود كه متن موجود ايقان از موقع تدوين كتاب اقدس به بعد همواره موجب نگراني و عدم رضايت نويسنده كتاب را فراهم مي آورده و اين حالت ترديد بر نزديكان و خواص ياران او هم اثر گذارده بود. شايد برخي تصور كنند وجود پاره اي اغلاط املائي و انشائي و مسامحه هايي كه در ضبط آيات قرآن كريم و اخبار منقول در ايقان به چشم مي خورد باعث اصلي بر چنين نگراني يا دور انديشي ها در نسخه برداري از آن شده بود. اما آن احساس ناراحتي ممكن است في الواقع به اين نكته سنجي ها مربوط نبوده بلكه از بابت وجود برخي عبارتها و كلماتي باشد كه به يكي دو تا از آن اشاره اي رفت و تبديل آنها مي توانست بر حوادث گذشته بغداد و تهران و مازندران پرده فرو افكند. براي توضيح بيشتر اين معني و تكميل فايده خوانندگان اين مقاله ناگزير از تمهيد مقدمه اي درباره كيفيت تدوين ايقان به سعي و اهتمام ميرزا حسينعلي بهاء مي باشد. پس از آن كه توطئه سوء قصد به جان ناصرالدين شاه از طرف بابياني كه در تهران گردآمده بودند شكست خورد و شيخ علي عظيم خراساني رئيس بابيه و مسئول اين توطئه با عده اي از هم فكران و همدستان خود كشته شدند، ميرزا حسينعلي بهاء به ياري صدر اعظم نوري و منشي سفارت روس كه شوهر خواهرش بود توانست خود را از شركت در اين كار تبرئه كند و به عتبات برود و در بغداد رحل اقامت بيفكند. "مجالس تحقيق هم عدم تقصير ثابت، مع ذلك ما را اخذ نمودند و از نياوران سر برهنه و پاي پياده به سجن تهران بردند. در ايام و ليالي در سجن مذكور در اعمال و افعال و حركات حزب بابي تفكر مي نمودم كه … آيا چه شده كه از ايشان چنين عملي ظاهر؟ يعني جسارت و حركت آن حزب نسبت به ذات شاهانه. و بعد اين مظلوم اراده نمود كه بعد از خروج از سجن به تمام همت در تهذيب آن نفوس قيام نمايد... چون مظلوم از سجن خارج، حسب الامر حضرت پادشاه ـ حرسه الله تعالي ـ مع غلام دولت عليه ايران و دولت بهيه روس به عراق توجه نموديم و بعد ورود… اين حزب را به مواعظ حكيمانه و نصايح مشفقانه نصيحت نموديم و از فساد و نزاع و جدال و محاربه منع كرديم.» پس از رسيدن به آن شهر ميرزا يحيي برادرش كه از طرف بابيان بعد از كشته شدن عظيم جانشين سبد باب شناخته شده بود با عده ديگري از بابيان به بغداد آمدند و بياسودند. اختلافاتي كه در تهران پس از غلبه عظيم بر مدعيان از ميان رفته بود در بغداد تجديد شد و هر يك از اين آوارگان سودائي در سر مي پرورند و ادعاي ظهور جديدي در فرصت مقتضي مي كرد.بهاء با وجود آن كه نتوانست آن چه را كه در زندان تهران براي ارشاد و تهذيب اين حزب از مفاسد اخلاقي نيت كرده بود به موقع عمل درآورد مورد بدگماني و بي اعتمادي بابيان همسفر قرار گرفت. آن گاه براي رهايي از اين ورطه، راه كردستان را در پيش گرفت و زير نام درويش محمد به درويشان نقشبندي سليمانيه پيوست كه از عرفاي اهل سنت در غرب ايران بودند. پس از دو سال كه از او خبري نبود ناگهان زنان و فرزندان و برادران و كسان او كه در ميان مهاجران بابي بغداد بزرگترين تعداد را داشتند از وجود او در حدود كردستان آگاه شدند و كسي به دنبال او فرستادند. ميرزا يحيي هم كه در اين موقع كار وصايت و رياستش سر و سامان يافته بود، بدو نامه يا توقيعي نوشت و برادر را به بغداد فراخواند.وقتي ميرزا به بغداد آمد اداره امور مهاجران بابي را برعهده گرفت و ميرزا يحيي را براي پرهيز از خطرهاي محتمل به نام حضرت ازل و شخصيت مستور به تقليد ائمه اسماعيليه صده دوم و سوم هجري از انظار پوشيده داشت و خود زير عنوان جناب بهاء بر زبانها مذكور و مشهور به رتق و فتق امور ياران وهمسفران مي پرداخت. با وجود اين تربيت، باز حوادث ناگواري از كشتن و به رودخانه افكندن و سربريدن در ميان بود.بگذاريد داستان سفر به بغداد را از زبان خود بهاء بشنويم به شرحي كه در كتاب الشيخ نوشته است: «در ايامي كه حضرت سلطان ـ ايده الرحمن ـ عزم توجه به اصفهان نموده، اذن حاصل كرده، قصد زيارت بقاع مقدسه منوره ائمه ـ صلوات الله عليهم ـ نموده بعد از رجوع، نظريه گرمي هوا دار الخلافه وشدت آن به لواسان رفتم. بعد از توجه، حكايت (سوء‌قصد) حضرت سلطان ـ ايده الله تبارك و تعالي ـ واقع، جمعي را اخذ نمودند.از جمله اين مظلوم را كه عمرالله ابداً داخل در آن منكر نبودم و در اين آوارگان و پناهندگان ايراني گاه به گاه رو مي داد و به طرقي بر آنها سرپوش نهاده مي شد. ضمناً براي اين كه از مقررات كاپيتولاسيون و حكومت مستقيم كنسولگري ايران در بغداد مصون باشند همگي تابعيت دولت ايران را ترك كردند و تبعه دولت عثماني شدند. بديهي است اين تغيير وضع سياسي بديشان آزادي گفتار و رفتار بيشتري داد و در سياق تعبير و نگارش آنان درباره بزرگان شيعه و عمال دولت ايران، به شهادت تاريخ قديم بابيه (كه به تاريخ حاجي ميرزاجاني معروف شده) و ايقان كه زمان تأليف هر دو كتاب مقارن است، مظهر اين جسارت بياني در سياق عبارتهاي اين دو كتاب كاملاً مشهود است. چنان كه از روايات منقول و تفسير و تبيين كتاب ايقان خاطر نشان مي گردد سيد محمد تاجر شيرازي، دائي بزرگ سيد علي محمد باب كه مانند قاطبه اقارب پدري سيد و خواهر او كه مادر سيد باب باشد بر عقيده مذهبي پدران خويش استوار بودند و نسبت به دعاوي سيد علي محمد خواهر زاده اش اعتقادي نداشت. در آن اثنا براي زيارت عتبات عاليات و ملاقات خواهرش كه در آن اماكن متبرك مجاورت اختيار كرده بود به عراق عرب آمد و از قرار منقول در بغداد وسيله ملاقاتش با مهاجرين به خصوص «جناب ايشان» كه زمام امور ظاهري را در دست داشت فراهم آمد. نتيجه اين ملاقات خالو با «بهاء» براي تدوين رساله اي در اثبات حقانيت سيد باب، زمينه مناسبي شد كه به نام «رساله خالويه» موسوم گشت مشتمل بر دو باب كه جوانب مختلف ادعاي سيد باب را كاملاً در بر مي گرفت. معلوم نيست نسخه اي از اين رساله خالويه در روز خود به سيد محمد شيرازي داده يا بعد از تحرير براي او فرستاده باشند. و بر همين اساس معلوم نيست كه مطالب اين رساله در تغيير عقيده و ايمان سيد محمد خال اكبر سيد باب نسبت به دعاوي خواهر زاده اش توانسته باشد اثري ببخشد چه ميرزا حسن فسائي در فارس نامه ناصري، بيست سال بعد از اين ملاقات، سيد محمد مزبور و دو پسرش را از بازرگانان متدين و نيكنام محله ايشان در شيراز معرفي مي كند و سالها بعد از تدوين ايقان، سيد محمد را پس ازمردنش در حرم شاه چراغ شيراز بنا به وصيت او دفن كردند تا ثبات مسلماني او را بكند. مطالب رساله خالويه كه حقانيت ادعاهاي سيد باب را اثبات مي كرد بعد از سال 1280 و آشكار شدن اختلاف ميان فرزندان بزرگ و كوچك ميرزا بزرگ نوري بر سر رياست حزب بابي، بعيد نيست كه از مراحل تحول و تكامل در ادرنه گذشته و با تكميل و تبديل اسم «رساله خالويه به نام تازه ايقان» از اهميت بيشتري برخوردار شده باشد. وضع نگارش اين كتاب كه به دو باب تقسيم مي شود و هر بابي به عباراتي عربي و مصدر به جمله «الباب المذكور في بيان ان …» است و در پي آن سخن را با جمله هاي «جوهر اين باب آن كه …» يا «لطائف و جواهر اين باب آن كه …» آغاز مي كند، بي شباهت به اسلوب افتتاح بابهاي بيان فارسي نيست و چنين به خاطر مي رساند كه اين رساله في الواقع تقليدي از اسلوب انشاي فارسي منسوب به سيد باب بوده كه نويسنده اش مي خواسته حقانيت امر سيد باب را در كليه دعاوي منسوب بدو اثبات كنند. و در ضمن مشق و تمريني هم از كار تكميل بيان فارسي كرده باشد پيش از آن كه اين نكته از خاطر نويسنده اين سطور بگذرد، شوقي افندي در كتاب تاريخ بابيه انگليسي خود به اسم «گاد پاسيزباي» در اين باره شرحي مي نويسد كه مفاد آن از اين قرار است: «در ميان آثاري كه بهاءالله نوشته بزرگترين و قديمي ترين آنها ايقان است كه در سالهاي واپسين اقامت بغداد در مدت دو شبانه روز به رشته تحرير در آورد و با نگارش آن خواست وعده باب را درباره اين كه موعود، بيان ناتمام او را تكميل خواهد كرد، تحقق بخشد». چنان كه مطلعان مي دانند سيد باب بياني را كه بدو نسبت مي دهند و چنان كه معهود بود، بايستي مشتمل بر نوزده واحد و سيصد و شصت و يك باب باشد، نتوانست تمام كند و نسخه هاي عربي و فارسي آن هر دو ناقص مانده اند. تعجب در اين است كه نه «ازل» و نه بهاء هيچ كدام از عهده تكميل متن عربي و فارسي بيان برنيامدند بلكه از ازل چند واحد محدود از تتمه بيان عربي و از بهاء هم دو باب ايقان فارسي در اين زمينه باقي مانده است. تأليف رساله خالويه دو سال پيش از ترك بغداد از طرف بهاء براي بستن دهان بدگويان و مخالفان كه ميرزاحسينعلي را در همكاري با برادر كوچك و يارانش مخلص و صميمي نمي دانستند سندگو يا و برائي بود چه در سراسر اين كتاب جز اظهار حسن اعتقاد و خلوص در ايمان به سيد باب چيز ديگري ديده نمي شود. تصور مي رود نگارش چنين اثري آن هم دو سال بعد از اظهارات بهاء در سال 1275 و پرده پوشي فوري بر ظهور خود، در آن مكان و در ميان مخالفان و افراد منظور خالي از تأثير موافق نبوده است. بايد به ياد آورد كه سال 1278 هجري مصادف زماني بوده كه ميرزا حسينعلي بهاء بر اظهار امر خود در سال 1275 پس از تنبه بابيان، پرده فرو گذارد و چنان كه محمد رضاي اصفهاني مخملباف مقيم بغداد در اواخر كتاب تاريخ قديم بابيه سال 1277 هجري وضع حضرات را در آن موقع تصوير كرده است، بابيان در پيرامون «جناب بهاء» و «حضرت ازل» گرد آمده بودند. بنابر اين تأليف «رساله خالويه» به هر سببي كه پيوسته باشد در بهبود وضع ناپايدار مولف آن و جلب اطمينان و حمايت بابيان بدگمان و ظنين، اثر خوبي همراه مي آورده است. در كتابهاي تاريخ امري به اظهار امر بهاء در سالهاي 1269 و 1280 مطالبي نوشته شده ولي به اظهار امر او در سال 1275 كمتر اشاره اي رفته است چنان كه محمد علي فيضي اين قضيه را در كارنامه نو پرداخته از زندگي بها ناديده گرفته و بدان اشاره اي نكرده است. اما ميرزا آقا جان خادم در مكتوب مفصلي كه شايد در اواخر دوران توقف مشترك بها و ازل در ادرنه و يا اوايل مهاجرت به عكا بر ضد ازل نوشته باشد، چنين مي گويد: «جمال مبارك در سنه نهم ظهور، اظهار امر فرمودند. چون ضوضاي سر و صداي معاندين بلند شدن گرفت، پوشاندند. بعد در سنه پانزدهم اظهار فرمودند.باز پوشيدند. بعد از سنه بيستم فرمودند كه سنه ثمانين باشد و نپوشاندند و روز به روز پرده از روي مطلب برداشتند.» اين اظهار امر به سال پانزدهم بياني از طرف ميرزا در آثار بهائي و بابي مورد ذكر خاص نيافته و تنها كتاب ايقان است كه سه سال بعد از آن امر، موضوع مذاكره با سيد محمد شيرازي را در براي اثبات حقانيت سيد باب، زمينه مناسبي قرار داده و در آخر باب اول به طور مختصر و در اواخر باب دوم ايقان به طور مشروح و مفصل، از آن چنين سخن در ميان مي آورد: «از فقها و علماي بيان استدعا مي نمايم كه چنين مشي ننمايند و بر جواهر الهي و نور رباني و صرف (حرف) ازلي و منتهاي مظاهر غيبي در زمن مستغاث (2001) وارد نيامدند آن چه در اين كور و وارد شد… اگر چه با جميع اين وصايا ديده مي شود كه شخص اعور (؟) كه از روساي قوم است در نهايت معارضه برخيزد… باري، اميدوارم كه اهل بيان تربيت شوند… حق را از غير حق تمييز دهند و تلبيس باطل را به ديده بصيرت بشناسند. اگر چه در اين ايام رايحه حسدي ورزيده … چنانچه جمعي كه رايحه انصاف را نشنيده اند رايات نفاق برافروخته اند و بر مخالفت اين عبد اتفاق نموده اند… يا اين كه به احدي در امري افتخار ننمودم و به نفسي برتري نجستم… با فقرا مثل فقرا بودم و با علما و عظما در كمال تسليم و رضا مع ذلك … چه اظهار نمايم؟ اين عبد در اول ورود اين ارض (بغداد) چون في الجمله بر امورات محدثه بعد اطلاع يافتم از قبل مهاجرت اختيار نمودم و سر در بيابانهاي فراق نهادم. به خود مشغول بودم و از ما سوي غافل.. قسم به خدا كه اين مهاجرتم را خيال مراجعت نبود. و مقصود جز اين نبود كه محل اختلاف احباب نشوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم. غيراز آن چه ذكرشد خيالي نبود و امري منظور نه. اگر چه هرنفسي محمل بست و به هواي خود خيالي نمود تا آن كه از «مصدر امر» حكم رجوع شد و لابداً تسليم نمودم و راجع شدم. ديگر قلم عاجز است از ذكر آن چه بعد از رجوع ملاحظه شد. حال دو سنه (سال) مي گذرد كه اعداء در هلاك اين عبد فاني به نهايت سعي و اهتمام دارند چنانچه جميع مطلع شده اند. مع ذلك نفسي از احباب نصرت ننمود. و اين عبد در كمال رضا جان بر كف حاضرم كه شايد از عنايت الهي و فضل سبحاني اين حرف مذكور مشهور در سبيل نقطه و كلمه مستور فدا شود و جان در بازد و اگر اين خيال نبود.. آني در اين بلد توقف ننمودم.» ميرزا حسينعلي در رساله خالويه از اظهار امري كه باعث بر اين ستيزه جويي مخالفان شده بود ذكري در ميان نمي آورد ولي ميرزا آقاجان خادم چندي بعد، به اظهار امر او در سال 1275 اشاره مي كند و مي گويد آن را دوباره پوشانيد همان طور كه در سال 1269 كه به بغداد رسيدند عمل كرد و بدين اظهار امر و پوشاندن آن در اثر ضوضاي معاندين تصريح مي كند. پس اين وضع نامناسبي كه بهاءالله در اين دو صفحه از ايقان آن را شرح مي دهد ناگزير نتايج نامطلوبي بوده كه بر اظهار امر دوم از طرف او در سال 1275 هـ مترتب شده بود. كسي كه ايقان را از اول تا آخر مطالعه كند جز صفحه 58 از اواخر باب اول از چاپ اول و از صفحه 151 تا 154 باب دوم همان چاپ كه مطالب آنها با ساير مندرجات كتاب كمتر سازش دارد، كليه مطالب ديگر ايقان را در اثبات دعاوي سيد علي محمد باب و حسن اعتقاد و ايمان نويسنده كتاب نسبت به اظهارات سيد باب مي نگرد.در چند موضع كه نويسنده خواسته به وجود خود اشاره اي كند به ذكر «خادم فاني» و «عبد فاني» قناعت ورزيده كه در آن شبهه هيچ گونه ادعا و اظهار امري نرود.بنابر اين تأليف اين رساله در حقيقت بيان اعتقاد راسخ نويسنده اش به كليه دعاوي سيد باب بوده بي آن كه براي خود كوچكترين حقي و مقامي قائل باشد و چنان كه گفته شد گويا نتيجه اي كه از اين اقدام منظور داشته همانا ازاله شك و شبهه از بابيان مهاجر و مسافر بغداد درباره شخصيت ديني مولف بوده است كه در فشار مخالفان و معاندان سرسخت قرار گرفته بود. از آن چه از اواخر باب دوم نقل كرديم، دو نكته به نظر مي رسد كه به كيفيت اعتقادات مؤلف شكل خاصي مي دهد. يكي قيد «مصدر امر» ي كه به امر او تسليم شود و بازگشت و ديگري آن كه جان بر كف حاضر بوده تا در راه نقطه و كلمه مستور فدا كند. براي كسي كه به اصطلاحات بياني آشنا باشد مقصود از «حرف مذكور مشهور» نويسنده كتاب است كه پيوسته در بغداد با مردم در تماس و مذاكره بوده و كلمه «مستور» همان شخصي است كه بنا به قول عبدالبهاء در تاريخ سياح، او را براي مصلحت امري از انظار دور نگاه داشته بودند و به جاي معرفي به اسم ، او را «مقام مستور» مي گفتند». وجود لفظ نقطه پيش از كلمه مستور چنين افاده مي كند كه نويسنده كتاب مي خواهد نسبت به سيد باب و وصي مستور او كه «مصدر امر» معرفي شده عرض فداكاري كند. وجود اين موارد در كتاب مزبور، پيش از اعلام جدايي دو برادر نوري و اظهار دعوت تازه و جداگانه در ادرنه به سال 1280، هيچ اشكالي به وجود نمي آورد و جريان امر از روي گزارشهاي جنرال كنسول ايران در بغداد به وزارت خارجه تا هنگام انتقال حضرات از بغداد به سوي اسلامبول بر همان منوال باقي بود كه ميرزا يحيي ازل حتي به هنگام خروج از بغداد هم در پس پرده مستور و جناب «ايشان» در هر موردي مذكور و مشهود باشد. اما بعد از اعلام دعوت در ادرنه، قضيه ديگر گون شد و ضرورت پيدا كرد كه ايقان به طوري عرضه شود كه اين الفاظ و عبارات كتاب، ديگر به كيفيت ادعاي جديد در اذهان بابيان زياني نرساند. محتمل است اين كتاب پيش از آن كه وضع قابل قبول و تكثير ر ابه خط دست زين المقربين پيدا كند به مراحل متعدد تصحيح و اصلاح لازم فائز شده باشد كه فقدان نسخه هاي مورخ به دوران اقامت بغداد و ادرنه ما را از كيفيت امر بي خبر مي دارد. چنان كه گفته شد امروز دو نسخه استاندارد از اين كتاب موجود است: يكي مخطوط به خط زين المقربين و ديگري چاپي به خط نستعليق كاتب نامعلوم كه شايد از آن به غصن اكبر يا خادم باشد. چه اين دو تن از طرف «ايشان» با اختيارات تام براي نشر آثار او به بمبئي در 1308 اعزام شدند و در نتيجه اين مسافرت بود كه اقدس چاپ اول و ايقان چاپ اول انتشار يافت. با وجود اين، كلمات «خادم فاني» و «عبد فاني» و «مصدر امر» و «كلمه مستور» در هر دو نسخه موصوف بر جاي ماند و مانند استخواني درون زخم كهنه مذهبي بابيه باقي ماند. اما چاپ ديگري از اين كتاب كه به خط نستعليق و با اسم عددي كاتب كه 251 مقلوب اعداد حروف بها (152) در امضاي اوست، در سال 1310 انتشار يافته و خط آن با خط نستعليق ميرزا جبار مشكين قلم زنجاني و ميرزا آقا جان كاشي و ميرزا محمد علي غصن اكبر تفاوت شكلي دارد. پس آن چه كه فاضل مازندراني زير كلمه ايقان از جلد اول اسرار الآثار آورده «اولين طبع به خط مشكين قلم در بمباي به سال 1310 هـ.ق صورت گرفت» نمي تواند بر اين طبع منطبق گردد. چه: اولاً جمع حروف اسم «مشكين قلم» و «جبار» و «ميرزا جبار» و «جبار زنجاني» هيچ كدام با 251عدد اسم كاتب اين چاپ مساوي نيست. ثانياً اصلاحاتي كه از چاپ 1318 به بعد در چاپ هاي قاهره و تهران و دهلي منظور آمده در اين چاپ وارد شده است. در صورتي كه نسخه چاپ ميرزا آقاجان و ميرزا محمد علي كه به سال 1308 و در حيات بهاء در بمبئي انتشار يافت با سي و پنجمين نسخه خط استاندارد زين المقربين كاتب وحي كه در 1294 قلم بند شده از هر حيث تطبيق مي كند و نسخه زين متني است كه صحت آن را از طرف مؤلف تصديق كرده اند.ثالثاً وضع عكا در سال 1310 كه بيش از يك سال برمرگ پيشواي بهائيان نمي گذشت ازهيچ لحاظي با اصلاح و تجديد نظر يك طرفه و چاپ سريع كتاب به صورت تازه هنوز مناسب نبود. رابعاً خط اين چاپ با خط مجموعه نامه هاي معروف به «اقتدارات» كه همين سال در بمبئي به تاريخ معين و خط و امضاي مشكين قلم انتشار يافته يكسان نيست و تصور مي رود فاضل غفران مآب در حافظه خود چاپ اول ايقان را كه نويسنده اش معين نشده با چاپ اول مجموعه اقتدارات كه در سال 1310 به قلم مشكين قلم انتشار يافته بود در هم آميخته و از آن ايقاني به وجود آورده كه در سال 1310 براي نخستين بار انتشار يافته باشد و بدين نينديشيده كه متن چاپ 1310 با متون اصلاح شده چاپ 1318 به بعد از حيث تغيير شكل الفاظ و عبارات بر يك منوال است و مثلاً «خادم فاني» در اين چاپ «مظلوم» و كلمه «مستور» هم به «كلمه عليا» تبديل شده است. بنابر اين متن چاپ اول 1308 كه از حيث املا و انشا با روايت معتبر و مجاز نسخه هاي خط زين المقربين كاملاً مطابقت دارد نسخه اي معتبر و با نسخه اي كه يك سال بعد بدون وجود متني قابل استناد، صدها تغيير در الفاظ و عبارت آن راه يافته قابل مقايسه نيست. از 1278 تا 1318 شمسي كه مطابق 1358 هجري قمري بوده يعني در طول مدت هشتاد سال هرگز در جايي ديده و شنيده نشد كه نسخه اصل ايقان به خط مؤلف در فلسطين و يا محل ديگري وجود دارد تا آن كه پس از هشتاد سال فاضل مازندراني ناگهان در خانه فاطمه خانم دختر حاجي ميرزا علي ترياكي خراساني و همسر حاجي ميرزا حسينعلي يزدي معروف به «سمي مقصود» يا «همنام بهاء» كه از كارگزاران به نام بهائي در يزد و شيراز بود و با افنان شيرازي رابطه نسبي نداشت، نسخه اي از ايقان بدون تاريخ تحرير يافت كه خط آن به خط عبدالبهاء در آغاز جواني و هيجده سالگي او شباهت داشت و در حاشيه برخي از صفحه هايش مطالبي نوشته شده بود كه به خط بهاء شبيه بود. زن صاحب خانه و مالك نسخه عقيده داشت اين همان نسخه اي است كه هشتاد سال پيش در بغداد به سيد محمد خال اكبر تسليم شد و پس از فوت او سه پسر و چند دختر ديگرش از وراثت اين ميراث خانوادگي محروم ماندند و تنها به خديجه سلطان دختر سيد محمد كه مادر ميرزا علي پدر فاطمه بوده رسيد و خديجه سلطان هم به دختر داماد خود كه از زن ديگري جز دختر خديجه داشته بخشيد. عجب است از اين دختر و شوهرش كه سالها بود اين طريقه مذهبي و مالك اين نسخه بودند و به وجود چنين اثر بياماندني در صندوق خانه خود تا اين تاريخ پي نبرده و به معرفي آن نپرداخته بودند. پيش از آن كه اين نسخه به دستور شوقي افندي از ايران به اسرائيل برود و در دار الآثار بهائي حيفا در كنار تل ابيب ضبط شود، فاضل آن را ديده و در اسرار الآثار خود چنين وصفش مي كند: «در محلي از هامش به طريق الحاق به خط بهاءالله شمه اي داشت كه صورت عبارت چنين است: «و اين عبد در كمال رضا جان بر كف حاضرم كه شايد ازعنايت الهي و فضل سبحاني اين حرف مذكور مشهور در سبيل نقطه و مكمن مستور فدا شود و جان دربازد اگر اين خيال نبود فو الذي نطق الروح بامره، آني در اين بلد توقف نمي نمودم و كفي بالله شهيد.» خط شكسته نستعليق و جمل عربيه خط نسخ زيباست ولي مانند «شهيد» مذكور در آخر، بي الف علامت نصب و فعلهاي جموع در آيات قرآنيه بي الف زائد در واو جمع بوده و نظائر كلمات «رؤساها» و «ملائكه ها» يعني آوردن جموع عربيه را به جمع فارسي به علامت «ها» و نيز نظائر افعال فلتنقطعن يعني آوردن امر مخاطب معلوم را بالام امر و نظائر فعلي يصلن يعني آوردن فعل مضارع غير طلبي با نون تأكيد و امثال ذلك، بسيار دارد» در صورتي كه همين عبارت منقول فاضل را در نسخه خطي و چاپي استاندارد كه اصلش از تصويب مولف گذشته «شهيداً» با الف و به جاي «مكمن» يا كمينگاه بي مورد و زايد در جلو مستور مرادف مكمون، «كلمه» با صفت «مستور» همراه است. فاضل مازندراني بر عكس ميرزا ابوالفضل و داعيان ديگر بهائي منكر وجود نقاط متعدد ضعف املائي و انشائي در نسخه اي كه به عقيده فاضل جامع فضيلت خط و انشاء بوده، نشده است و سپس در همين اثرخود خواسته به تفسير و تعليل و تجويز استعمال غلط ها بپردازد كه از حدود بحث فعلي ما خارج است و كساني كه مايل به تحصيل اطلاعات بيشتري در اين زمينه باشند بايد به كتابهاي خطي آقايان محمد رضاي افضل و ابوتراب هدائي از فضلا و اثر تحقيقي خطيب شهير آقاي حلبي درباره ايقان مراجعه كنند تا به كيفيت اين بحث مهم آگاه شوند. مطلبي كه در اين مورد بايد به خاطر داشت اين است كه صرف شباهت خط نسخه اي به دست خط پسر و پدر يعني عبدالبها و بها را نمي توان دليل اصالت نسخه شمرد. زيرا چنان كه مي دانيم در پيرامون اين پدر و پسر مردان و زناني از خويش آشنا بودند هم چون ميرزامحمد علي و ميرزا آقا جان و مادر شوقي افندي و ميرزا حبيب و زين و صبحي كه از عهده شبيه نويسي خط آنان به خوبي بر مي آمدند. از خوانندگان ارجمند اين مقاله اجازه مي خواهم بار ديگر موضوع نگراني سران بهائي را از بابت انتشار ايقان در ميان آورم و خاطر نشان سازم رقابت و كشمكشي كه از سال 1280 تا حين مرگ برادران نوري دامان هر دو تن را گرفته بود كه روزگاري در كنار هم از مواهب حزب برخوردار مي شدند به اين گونه امور مايه مي بخشيد و وجود دو عبارت «مصدر امر» و «كلمه مستور» در برابر «حرف مذكور و مشهور» و «خادم فاني» و. نظائر آن كه شأن برادر بزرگ را دون مرتبه برادر كوچك مي برد در آغاز امر بر صدها مورد قابل انتقاد از لحاظ املا و انشا و كيفيت روايت و نقل فرو مي افكند. با وجود اين در حيات مؤلف امكان تغيير كامل اين عبارتها ميسر نشد ولي پيوسته جانب احتياط را در نشر اين اثر به خارج از حوزه معتقدان بر مي انگيخت. تا آن كه شيخ عبدالسلام آخوند زاده قفقازي رساله اول و دوم خود را در انتقاد جنبه فكري و استدلالي ايقان تدوين كرد و عبدالبها و ميرزا ابوالفضل را در پي هم بر انگيخت تا به پاسخ گويي بپردازند دريافتند كه زمينه براي طرح موارد قابل انتقاد لفظي كتاب آماده است. بدين نظر در فاصله انتشار راسله دوم شيخ الاسلام (1314) و انتشار فرايد گلپايگاني در سال 1317 با يك سال بعد آن فرصتي به دست آنان افتاد تا كتاب را با اصلاح موارد قابل نقد و اخذ زير نظر ميرزا ابوالفضل در قاهره با حروف سربي به سال 1318 هجري به صورت جديدي در آورند و بر مردم عرضه كنند و به تدريج نسخه اي چاپ اول آن از دسترس نسل جديد خارج گردد. چاپ هاي 1352 هـ و 1358 هـ و چاپ عكسي كوچك و چاپ سنگي دهلي كه متواليا انتشار يافت همه مبتني بر نسخه تصحيح شده چاپ 1318 هجري بود كه بدان اشاره رفت. در اين ميان تكاليف نسخه چاپ مورخ به 1310 درست مشخص نيست كه از حيث زمان انتشار، يك سال بعد از چاپ و از حيث تصحيح الفاظ و كلمات در رديف نسخ هاي بعد از 1318 قرار داد. خدايا زين معمي پرده بردار. آري، وجود كلمه «مستور» و «مصدر امر» چنان كه رفت فوق العاده موجب دغدغه خاطر حضرات بهاء و عبدالبها و شوقي افندي بود اما تبديل «كلمه مستور» ب «كلمه عليا» در چاپهاي 1318 به بعد توانست به نسيان لقب «مستور» براي ازل در دوران اقامت بغداد كمك كند و اگر برخي از مبلغان صمن نكوهش ميرزا يحيي از استعمال لقب «مستور» در حق او استفاده نمي كردند شايد امروز در ميان بهائيان و بابيان نسل حاضر كسي باقي نبود كه به وجود آن بتواند پي ببرد. عبارت «مصدر امر» كه چندان به بهاء و عبدالبهاء گران سنگ نمي آمد بر شوقي افندي تحمل ناپذير افتاد و براي محو اثر آن در ميان بهائيان فارسي نخوان و انگليسي دان آينده با وجد عليقلي كلانتر كاشي مقيم آمريكا به دستور عبدالبها ايقان را يك بار به انگليسي ترجمه كرده و نشر داده بود و هنوز اقدس كه قانون اساسي حزب است به زبان انگليسي ترجمه نشده بود، شوقي افندي خود ترجمه تازه اي از ايقان به انگليسي تهيه كرد تا در ضمن عبارت «مصدر امر» را در صفحه 251 ترجمه خود به عبارت انگليسي «ميستيك سورس» يا اصل عرفاني مبدل سازد و سايه سنگين سابقه وجود ازل را از سر عبارت «مصدر امر» كوتاه كند. اما اين نكته را در ترجمه اي كه به دستور شوقي از ايقان به زبان عربي شده و در بيروت به چاپ رسيده منظور نياورده و «مصدر امر» را به جا گذارده اند. فاضل مازندراني در كتاب اسرار الآثار خودش اين مطلب را از قول بهاء نقل كرده است: «كتاب ايقان مخصوص جناب خال در حضور نازل و كيفيت حبس و سفر اين مظلوم در آن مذكور، آن را به غير نسبت داده اند. بگو اي غافل، از افتادن سوال نما تا بر تو واضح و معلوم گردد.» اين موضوع در لوح يا كتاب مضاف به اسم شيخ تكرار شده و معلوم نيست كه و كي و در كجا ايقان را به مولف ديگري نسبت داده بود؟ ذكر افتادن در اين مورد قرينه است كه اين اثر قلمي مربوط به سالهاي آخر عمر بهاء و بعد از تاريخ نگارش مكتوب يا كتاب شيخ بوده است.زيرا تا حدود سال 1300 هجري هنوز ذكري از افتادن در پيش نيامده بود و سيد محمد خال و فرزندانش در شيراز كباده مسلماني مي كشيدند و بعيد نيست تاريخ اثر به زماني ديرتر از اين موقع هم بپيوندد. فاضل مازندراني ضمن توجيه هايي كه از برخي اغلاط لفظي و معنوي ايقان مي كند و در ورد ذكر انبياء داود و عيسي ونوح و هود كه عبارات ايقان با مباني مقرر و اخبار موثق تطبيق نمي كند، بياني جذاب دارد كه از خودش بشنويد. «سخن در باره ي انبياء مذكور حكمه طبق سطوح معتقدات ظاهر به عوام و حسب عقيده مخاطب يعني حاج سيد محمد خال آورده اند تا استيحاش و تعجب نكند چنان كه بسياري از مواضع و بيانات مذكوره در اين كتاب چنين است.» وبدين ترتيب كار دنيا و دين را بر يك مبني قياس كرده و درهم آميخته است. تاريخ تأليف ايقان چنان كه از عبارت «اكنون دوسنه است» بر مي آيد دو سال بعد از اظهار امر به سال 1275 يعني در 1277 بوده است و در جاي ديگر رساله با قيد عبارت «اكنون هجده سنه مي گذرد» تاريخ تأليف را به سال 1278 مي رساند كه مورد قبول بهائيان است اما در آنجا كه ذكر «سنه 1280 مي گذرد» اشكالي به وجود مي آورد كه اگر از بعثت به حساب آيد به سال 1270 يعني دوران قبل از مهاجرت بهاء به كردستان بر مي گردد و اگر از مبدأ هجرت بر خلاف ظاهر عبارت گرفته شود به دو سال بعد از 1278 هنگام ورود بابيان به اسلامبول يا ادرنه مي رسد. به هر صورت تاريخ تدوين ايقان هم خالي از ابهام و اشكال نيست و با وجودي كه آقاي ابوتراب هدائي در نسخه اي از ايقان خطي كه با چاپ اول مقابله مي كرده عبارت «هزار و دويست و هفتاد و هشت» را به جاي «هزار و دويست و هشتاد» ديده است، مطابقت كليه نسخه ها با روايت هشتاد، بدين صورت منفرد ارزشي جز احتمال تصرف قلم اصلاح كاتب نسخه نمي دهد. راجع به اين كتاب مي توان سخن بسيار گفت و مانند خطيب دانشمند حلبي چند صد صفحه بزرگ درباره آن چيز نوشت ولي چنين كاري از فراخور بحث كتابشناسي و حضور ذهن ما بيرون است. اينك در خاتمه نظر خوانندگان را درباره اغلاط و اختلافات لفظي و معنوي نسخه هاي چاپي و خطي ايقان به اين چند نكته جلب مي كند: 1-شيخ عبدالسلام آخوند زاده در رساله مدافعه و مطالعه خود نه بر مبناي اساسي استدلال ايشان را هدف انتقاد منطقي و كلامي قرار داده ولي به نقاط ايراد لفظي و معنوي از عبارات ايقان نظري نيفكنده است و به ميرزا ابوالفضل و خطيب حلبي مجال آن را داده است كه يكي از تغافل شيخ بر خود ببالد و ديگري با نقل صد و پنجاه و اندي غلط ادبي گوش مدعي را بمالد. 2-آقاي محمد رضاي افضل كه ايقان چاپ اصلاح شده 1318 قاهره را مورد مطالعه قرار داده هشتاد و چهار خطاي آن را در كتاب مطبوع «فلتات و خطئات» بر شمرده است. 3-آقاي ابوتراب هدائي در چاپ سوم از كتاب «اين دين نيست» چهارصد و پنجاه مورد تفاوت يا تصحيح ميان يك نسخه خطي از كتاب ايقان كه در دست داشته با نسخه چاپ اول سربي قاهره يافته و در برابرهم در جدولي نهاده است. علاوه بر آن در ضمن نقل ده آيه از قرآن كريم تصرفاتي يافته و نوشته است. 4- عده اي از جوانان فاضل پژوهشگر در تهران از مقابله دقيق چاپ اول ايقان با پنج چاپ ديگر جدولي فراهم آورده اند كه 484 مورد اختلاف را در آن جدول قيد كرده اند. 5- خطيب فاضل آقاي حاجي شيخ محمود حلبي علاوه بر نقل جدول اختلافات مزبور، صد و پنجاه و چهار غلط ادبي از متن ايقان بيرون آورده و در كتاب «پژوهش جامع درباره ايقان» تأليف خود به تفصيل ياد كرده است. شايد ديگري در ضمن مراجعه تازه اي به موارد ديگري هم بر بخورد. چنان كه يكي از دوستان فاضل نويسنده در ضمن مراجعه به آخرين صفحه از چاپ اول وقتي نظري بر عبارت عربي (المنزول من الباء و الهاء» افتاد كه در همه نسخ خطي و چاپي به همين صورت وارد است بر ذكر كلمه «منزول» به جاي «نازل» اعتراضي داشت كه در جدول اغلاط ادبي خطيب حلبي هم ذكر شده بود. ولي حذف حرف «الف» از آخر عبارت «الباء و والهاء» را قابل توجيه و تعليل نمي دانست و مي گفت در پايان غالب نسخه هاي خطي و چاپي ايقان و در كنار آن از دو حرف ب و هـ صورت رقمي امضاي ميرزا حسينعلي با اعداد 152 به چشم مي رسد و وجود عدد«1» در آخر امضا به يادآورنده حدف بي جهت «الف» دنباله ب و هـ متن كتاب است. اينك دست به دعا برداشته و از خداوند تبارك و تعالي مي طلبيم: ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب. 25 محرم سنه 1398 هجري. تكلمه: 1-آقاي منصور پهلوان كه بر اخبار و آثار فرقه بابي و بهائي وقوف دارد ضمن يادداشتي كه از نوشته سليماني اردكاني در ترجمه احوال ميرزا ابوالفضل گلپايگاني استخراج كرده و فرستاده است خاطرنشان مي سازد كه ميرزاي گلپايگاني در سال 1305 هجري كه به تبريز سفر كرده بود در آنجا نوزده جلد از كتاب ايقان چاپي را كه درهمان سال به خط ميرزا محمدعلي غصن اكبر به چاپ رسيده بود براي احباب همدان به ارمغان فرستاد در اين صورت به فرض صدق خبر معرف سرشناسان طايفه تاريخ نشر ايقان سه سال پيش از 1308 و مسافرت ميرزا محمدعلي و ميرزا آقاجان به بمبئي در 1305 بوده و حدس ما در اين كه چاپ اول كتاب به خط غصن اكبر بوده تأييد مي كند. با وجود اين ترديد درباره انتساب نسخه چاپ 1310 را به خط مشكين قلم چنان كه مبلغ مازندراني پنداشته از ميان نمي برد ولي روايت او را در اين كه چاپ 1310 نخستين چاپ ايقان است رد مي كند.2-از آن چه در اين مقاله راجع به ايقان و از مقاله قبلي درباره اقدس استنباط گرديد ميرزا محمد علي غصن اكبر در اصلاح و تصحيح و انتشار اين دو كتاب سهم دوم را پس از پدرش داشته وبهائيان فعلاً از پرتو همت غصن اكبر به صورت هاي چاپي از اين دو اثر دسترس پيدا كرده اند. با وجود اين، لعن و سب و نفرين دسته پيرو شوقي افندي بر او در زير عنوان (ناقض اكبر) بهترين پاداشي بوده كه از طرف پيروان پدرش در ترويج و تصحيح اين آثار بدو عايد شده است. نفرت بهائيان از اين خوشنويس منصوص كتاب عهدي و مصحح ايقان و اقدس تا آن جا مي رسد كه مهرابي در دفتر سرگذشت گلپايگاني حادثه ارسال ايقانا را از تبريز به همدان از روي نوشته سليماني نقل كرده ولي خود را راضي نكرده كه اسمي از ميرزا محمد علي ببرد، زيرا او را مستحق عذاب و لعنت مي دانسته است. 3-امضاي معمولي ميرزا حسينعلي در پايان نوشته هايش شماره هاي حروف بها يا 2 و 5 و 1 در آخر نسخه هاي خطي ايقان هم نقل شده كه حاصل جمع اين سه عدد هشت مي شود نه عدد نه كه رقم عددي حرف ط مي باشد. رقم نه (9) و حرف ط را كه مخفف (طل) باشد نسخه برداران و محاسبان در موقع نسخه برداري كتاب براي ارائه زوائد مكتوب در نسخه يا جرح و تعديل فرد، و رقم هاي محاسبات سياقي به كار مي بردند و وجود آن در كنار يا روي چيزي اشاره بر عدم صحت آن مي كرده و تعبير «رقم نه ري فلان چيز كشيده شد» در زبان فارسي ماخوذ از همين اصطلاح ديواني و سياقي بوده است. تصور اين كه وجود حرف همزه يا (ء) در كلمه بهاء عربي بتواند براي آن ارزش 1 را نظير الف تامين كند و 8 جمع را به 9 برساند، خالي از اشكال علمي نيست. زيرا وضع تصوير حرف همزه به اعتبار حركت آن تغيير مي كند و پايه متناسب با حركت را اختيار مي كند و ارزش عددي همزه به حرف پايه آن بستگي دارد. مثلاً در كلمه سؤال عدد 6 و در سائل عدد 10 و در مسألت عدد 1 مي باشد و آن گاه در نظائر كلمه سوء و ابتداء و سناء و بهاء چون همزه در خط پايه اي ندارد و براي همزه ضمن حروف ابجد، ارزش عددي ثابتي معهود نيست به همين نظر خود ميرزا حسينعلي در تصوير اعداد حروف بها به همان سه عدد (2 و 5 و 1) اكتفا كرده و از همزه بهاء حسابي بر نگرفته است وجمع آنها حقاً همان عدد (8) مي شود تعيين عدد نه (9) صحيح نيست بلكه رمز همان ط مخفف طل و باطل فن سياق است. 3-در قسمت اول اين مقاله كه در شماره بهمن و اسفند سال پيش انتشار يافت در صفحه ششم مقاله و 827 مجله دست بي پرواي صفحه بند شيرين كار خطائي صورت داده وشش سطر اول صفحه را برداشته و به آخر همان صفحه برده و آنگاه صفحه را با سطر هفتم آغاز كرده است در نتيجه، ارتباط حادثه كه خواننده بايد از روي روايت مكتوب بها بنگرد وبشنود، بر هم خورده است.خوانندگان مجله بايد متوجه اين خطاكاري و اصلاح آن قبل از مطالعه باشند.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».